- دشت بان ((دَ))
- نگاهبان دشت، پاسبان کشتزار و مزرعه
معنی دشت بان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نگهبان و پاسبان کشت زار و مزارع
نگهبان دشت، نگهبان کشتزار یا چراگاه
شتربان
شتر بان، ساربان
پارچه ای که با دست بافند، آنچه که با دست انجام دهند دست ورز، نساجی که پارچه را با دست بافد
با سخاوت، بخشنده
دشت سپید نام روستایی در خوراسان
ماموری که بالای دیدگاه ایستد و هر چه از دور بیند بمافوق خبر دهد، نگاهبانان قراول
حامی، تضمینی
یااری دهنده
استعمالی است بمعنی بام وسطح بام
ساربان، کسی که از شتر مواظبت کند
نگهبان شتر، ساربان، ساروان
گشاده دست، باسخاوت، بخشنده، کسی که هرچه دارد خرج کند یا به دیگران ببخشد، دست ودل باز
ناخدا، رانندۀ کشتی، ملاح، ناوخدا
ویژگی پارچه ای که با دست بافته شده باشد، بافنده ای که پارچه را با دست ببافد
پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
ناخدا، فرمانده کشتی، ملاح
کسی که مشت بازی کند بوکس باز بوکسور
با دست بافته شده، مجازاً مفت، آسان
چوب سنگ و مانند آن که بر پشت در نهند تا باسانی گشوده نشود پشتیوان پشتوان، پناه حامی ظهیر
شتابنده آن که با شتاب و سرعت حرکت کند یا کاری انجام دهد، بعجله بشتاب: شتابان به سوی شهر حرکت کرد
نگهبان مزرعه، کشاورز، کشتکار، دهقان
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
برزگر، زارع، فلّاح، ورزگر، برزکار، بزرکار، برزیگر، برزه گر، گیاه کار، حرّاث، حارث، بازیار، کدیور، ورزگار، ورزکار، ورزه، ورزی، کشورز، واستریوش
شتابنده، کسی که باشتاب حرکت کند
نگهبان شتر، رانندۀ شتران، ساربان
پشتیبان، پشت وپناه، حمایت کننده، حامی، یاری دهنده
پارسی تازی گشته از واژه کشتبین به آرش گل انگشتانه کشاتبین گل انگشتانه، انگشتانه: انگشتانه درزی، زخمه (مضراب) نگهبان مزرعه، زارع کشاورز
حیض، عادت ماهانه زنان